در جنگل هزار درخت شیر بزرگی زندگی می­کرد. این شیر پسری به نام لئو داشت. لئو پسری باهوش و شجاع بود . روز ها گذشت و لئو بزرگ شد. پدر لئو پیر شده بود و نوبت آن رسیده بود که لئو جانشینی پدر را بر عهده بگیرد .مدتی سپری شد و لئو صاحب دو پسر به نام کایان و رایان شد. کایان و رایان  می­خواستند  نگهبانان جنگل باشند و رفتند با شیرهای جنگل حرف زدند و آنها را متقائد کردند تا برای دفاع از جنگل آنها را همراهی کنند. و شیرهای جنگل تصمیم گرفتند با حیوانات دیگر حرف بزنند تا لشکر بزرگی داشته باشند و هیچ­کس توان حمله به جنگل هزار درخت نداشته باشد. شیرها توانستند نیروهای زیادی را دور خود جمع کنند که تعداد این لشکر حدود سیصد هزار نفر می­شد که تعدادی از آنها روباه، میمون، گاومیش، زرافه، عقاب، کلاغ و . بودند.


آبشار قینرجه ، تکاب جنگل ,هزار ,شیرهای جنگل ,نگهبانان جنگل ,هزار درخت ,جنگل هزار منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اخبار تکنولوژِی و بازی های کامپیوتری تخفیف فروش زغال موگیت seoshid تعطیلی مدارس PDFPlanet webdesign chaimtohbw9cf Accueil